دشمنی با حق و با انبیا و اولیای حق، دشمنی با خود است
( 789)گر شکال آرد کسی بر گفت ما |
|
از برای انبیا و اولیا |
( 790)کانبیا را نی که نفس کشته بود |
|
پس چراشان دشمنان بود و حسود |
( 791)گوش نِه تو ای طلبکار صواب |
|
بشنو این اشکال و شُبهت را جواب |
( 792)دشمن خود بودهاند آن منکران |
|
زخم بر خود میزدند ایشان چنان |
( 793)دشمن آن باشد که قصد جان کند |
|
دشمن آن نبود که خود جان میکند |
( 7944)نیست خفاشک عدو آفتاب |
|
او عدو خویش آمد در حجاب |
( 795)تابش خورشید او را میکُشد |
|
رنج او خورشید هرگز کی کَشد |
( 796)دشمن آن باشد کزو آید عذاب |
|
مانع آید لعل را از آفتاب |
( 797)مانع خویشند جملهْ کافران |
|
از شعاع جوهر پیغامبران |
( 798)کی حجاب چشم آن فردند خلق |
|
چشم خود را کور و کژ کردند خلق |
شِکال: اشکال، خرده گیرى.
شُبهَت: پوشیدگى کار.
جان کندن: کنایه از خود را کشتن، با خود در جنگ بودن.
حجاب: پنهان بودن، در تاریکى به سر بردن.
لعل: کنایه از دل مرد حق است.
شعاع جوهر پیغمبران: یعنی نوری که از گوهر وجود آنها میتابد و دیگران را هدایت میکند.
آن فرد: یعنیکسی که مانند پیامبر یا ولی در میان خلق یگانه و ممتاز است.
( 789) اگر کسى در این گفته اشکال کرده انبیا و اولیا را شاهد آورد. ( 790) و بگوید مگر نه انبیا و اولیا نفس خود را کشته بودند پس آن همه دشمن و حسود که داشتند چه بود؟. ( 791) اکنون که طالب جواب صحیح هستى جواب این شبهه را بشنو. ( 792) اینها که حسود و دشمن انبیا تصور کردهاى دشمن خود بودند و با خود دشمنى مىکردند. ( 793) دشمن بکسى مىگویند که قصد جان دیگرى مىکند نه آن که خود جان مىکند. ( 794) خفاش حقیر دشمن آفتاب نیست بلکه او در پنهانى دشمن خویش است. ( 795) تابش خورشید است که او را مىکشد کى خورشید از طرف او رنج مىبرد. ( 796) دشمن آن است که از او صدمه و عذابى برسد و مانع شود که پرتو خورشید به لعل برسد و او را کامل نماید. ( 797) کفار خود مانند از اینکه شعاع گوهر انبیا به آنها برسد. ( 798) مردم کى حجاب چشم آن فرد برجسته که نبى نام دارد توانند بود آنها خود چشم خود را کور و گوش خود را کر نمودهاند.
سپس مولانا میگوید: اگر کسی در این سخن ما ایرادی وارد کند و درباره پیامبران و مردان حق بگوید که: مگر پیامبران نفس خود را نکشته بودند؟ پس چرا آن همه دشمن و حسود داشتند؟ به سخنم خوب گوش کن و پاسخ را بشنو.
مولانا میگوید: دشمنی با حق و با انبیا و اولیای حق، دشمنی با خود است و این دشمنی نمیتواند دل مردان حق را از نور آفتاب حقیقت محروم کند. معاندان و حق ستیزان در واقع تیشه به ریشه خود میزنند. خُفاش حقیر، دشمن خورشید نیست؛ بلکه او به سبب فرورفتن در پردهْ تاریکی، دشمن خود است؛ چرا که تابش خورشید او را میکشد. ولی آیا ممکن است خورشید رنج و گزندی از خفاش تحمل کند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |